English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7221 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
range spotting U تخمین مسافت کردن
range finding U تخمین مسافت کردن
spots U مسافت یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
range sensing U تخمین مسافت
range determination U تخمین مسافت
ranging U مسافت یابی
range finding U مسافت یابی
ranging pole U شاخصهای مسافت یابی
flash ranging U مسافت یابی نوری
sound ranging U مسافت یابی صوتی
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
telemetering U ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
mean free path for attenuation U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
range scale U طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
involution U توان یابی قوه یابی
short international U مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
range section U قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
computes U حساب کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
compute U حساب کردن تخمین زدن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
computed U حساب کردن تخمین زدن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
interpolate U درون یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
plumb U ژرف یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
traces U رد یابی کردن نشان
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
traced U رد یابی کردن نشان
direction finding U سمت یابی کردن
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
absorption mean free path U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
mean free path absorption U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder U مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
halving U نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
estimating U تخمین
underestimating U تخمین کم
underestimates U تخمین کم
underestimated U تخمین کم
underestimate U تخمین کم
estimations U تخمین
surmising U تخمین
surmises U تخمین
surmised U تخمین
surmise U تخمین
estimation U تخمین
estimate U تخمین
approximations U تخمین
assessment U تخمین
estimated U تخمین
assessments U تخمین
estimates U تخمین
approximation U تخمین
overestimation U تخمین حدبالا
guestimating U تخمین زدن
estimations U تخمین زدن
invaluable U غیرقابل تخمین
give or take U تخمین تقریبی
over estimation U تخمین بیش از حد
point estimation U تخمین نقطهای
guestimated U تخمین زدن
guesstimating U تخمین زدن
guesstimates U تخمین زدن
guesstimated U تخمین زدن
guessed U تخمین زدن
guesses U تخمین زدن
guesses U تخمین فرض
guesstimate U تخمین زدن
estimator U تخمین زننده
guessed U تخمین فرض
guess U تخمین زدن
parameter estimation U تخمین پارامترها
estimation U تخمین زدن
parametric estimate U تخمین تقریبی
guestimates U تخمین زدن
guess U تخمین فرض
estimate of costs U تخمین مخارج
estimator U تخمین کننده
estimate U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین تقویم
measurement of demand U تخمین تقاضا
estimates U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین زدن
estimating U تخمین تقویم
estimating U ارزیابی تخمین
estimated U تخمین زدن
estimated U تخمین تقویم
estimate U تخمین تقویم
cost estimate U تخمین مخارج
regression estimate U تخمین رگرسیون
estimable U تخمین پذیر
estimated U ارزیابی تخمین
estimating U تخمین زدن
conjecturable U قابل تخمین
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
estimate U تخمین زدن
inestimable U تخمین ناپذیر
to take the gauge of U براوردکردن تخمین زدن
conjecture U حدس و تخمین زدن
rater U نرخ بند تخمین زن
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
estimated U براوردکردن تخمین زدن
anticipated <adj.> U تخمین زده شده
estimated <adj.> U تخمین زده شده
estimate U براوردکردن تخمین زدن
probable <adj.> U تخمین زده شده
presumable <adj.> U تخمین زده شده
unbiased estimate U تخمین بدون تورش
to estimate something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
inappreciable U غیر قابل تخمین
conjecture U تخمین حدس زدن
estimating U براوردکردن تخمین زدن
account U تخمین زدن دانستن
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
estimates U براوردکردن تخمین زدن
incalculable U غیر قابل تخمین
expected <adj.> U تخمین زده شده
to quantify something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
cost finding U ارزش یابی
positioning U موقع یابی
attainments U دست یابی
fault finding U عیب یابی
position finding U موقعیت یابی
attainment U دست یابی
direction finding U جهت یابی
marketing U بازار یابی
debugger U اشکال یابی
achievements U دست یابی
achievement U دست یابی
orientation U جهت یابی
termination U پایان یابی
extrapolation U برون یابی
trapping U غلط یابی
levelling U ارتفاع یابی
patterning U طرح یابی
acquisitions U هدف یابی
acquisition U هدف یابی
error detection U خطا یابی
signal detection U علامت یابی
edgings U حاشیه یابی
edging U حاشیه یابی
fault diagnosis U عیب یابی
fault detection U عیب یابی
factoring U عامل یابی
extrapolations U برون یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
troubleshooting U عیب یابی
summation U مجموع یابی
localization U موضع یابی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com